روزگار نوشت



 فرار میکنم از این موقعیت
تلاش های مصر و مکررش برای بوسیدن
و همزمان زمزمه های "خیلی دوستت دارم"

نه طاقت ماندن دارم و نه پای رفتن
نه اینجا
نه آنجا

معجزه لازم دارم

تو قرار بود معجزه کنی واسم، معجزه ای به اندازه ی بزرگیت
پس چرا بدتر کردی

      

دیگه نمیتونم حتی ببوسمش
یه چیز خیلی کوچیک
یا شایدم بزرگ
متاسفم
واسه انقدر بد بودنم
واسه قدرتو ندونستن
به خدا نمیدونم باید چکار کنم
خیلی متاسفم واسه همه چیز
واسه بودنم تو زندگیت
.
جهان من آشوب است.


تبلیغات

آخرین ارسال ها

آخرین جستجو ها

فروشگاه آنلاین لباس مجلسی در بابل عدالت چگونه اینستاگرام کتاب یا بوکستاگرام راه بیاندازیم؟ آموزش ایلوستریتور tashrifatsamin تفکرات یک آرمان وبلاگ همدان وبلاگ هم مسیر | دلنوشته های رضا محمودصالحی اسنپ فیلم رسانه رساندن خبر های فیلمی به شما New HYIPs information